آرشا مامانیآرشا مامانی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

آرشا مامانی

پارک گل

سلام دردونه امروز می خوام از عکسایی که یه مدت عقب افتاد و نتونستم آپ کنم را برات بذارم. این عکسا مربوط به 24  تیر که کرج بودیم هست در پارک گل پارک چمران کرج       قربون خنده های شیرینت که حرف حرفه خودت نذاشتی کفش پات کنم   ...
30 بهمن 1392

آرشا در مهد کودک

سلام زندگی می خوام روزهایی که نبودم را جبران کنم از زمانهایی که در مهد داری سپری می کنی بگم از شیطنتها از گریه ها و دیگر کارهایت حالا دیگه کاملا به مهد عادت کردی و با دیدن من در مهد بی تابی نمی کنی به دوستات و خانم مربیت انس گرفتی و تقریبا همه کارات آن تایم شده البته یه نمه بزن بهادر شدی که می دونم به خاطر توجه زیاد و حضور من تو مهد هست تو کارا خوب شرکت میکنی بازیهای دسته جمعی وشعر را خیلی دوست داری خوب همکاری می کنی کلاستون 6 نفر هستید 5 تا پسر و یه دختر: محمد متین/ امیر حسین/محمد طه / مرصاد/تسنیم که تنها امیر حسین از تو 8 روز کوچیکتره قربون...
19 بهمن 1392

جشن تولد یک سالگی

تولد تولد تولدت مبارک پنج شنبه 2 آبان 92 مصادف با عید غدیر تاریخ اولین جشن تولد شماست روی کارتهات عکس اولین ساعت زمینی شدنت بود بفرمایید تولد آرشا جون ببخشید مامانی که زیاد عکس از تزیینات خونه ندارم واقعا تنهایی سخت بود بازم عذر خواهی چون کلاه یادم رفت برات درست کنم و مجبور شدیم به یه کلاه ساده بسنده کنیم فدات بشم که تا همه مهمونا اومدن آهنگی زده شد و یه دور مجلس را روشن کردی ساعت خوابت بود و تو بغل عمه ات غش کردی تا کیک بیاد خوابیدی اما بعدم کلی فیلمات خنده دار شد از خوابالودگیت به یاد موندی شد تولد خپل خان ...
14 بهمن 1392

روزهای برفی

سلام باز اومدیم با یه انگیزه جدید اونم با یه تحول بزرگ امیدوارم باز بتونم مثل سابق بتونم فعالییت کنم کلی از وبلاکت عقب افتادم و از دوستانمان دور اما جبران می کنم امروز با کلی خبر اومدم من از زمانی که ازدواج کردم و ساکن شمال شدیم برف رو تو این شهر ندیده بودم جمعه غروب بود که متوجه دونه های ریز برف شدم کلی ذوق کردم اما دیدم داره آب میشه شنبه صبح دیدم یه کوچولو برف نشسته کلی خوشحال آماده شدیم بریم مهد اصلانم فکر نکنید منو آرشا چرخیدیم از ذوق دور خودمون با شالو کلاه و پتو رفتیم اعلام کردن تعطیله ما هم چند تا عکس گرفتیمو اومدیم. به ...
14 بهمن 1392

بعد مدتها

سلام دوستای عزیز یه مدتی نا خوش بودم اما خدا را شکر خوب شدم کلی کامنت محبت آمیز ازتون دارم به وبلاگاتون سر می زنم اگرچه کامنت نمی دارم یه مقدار گله دارم تقریبا همه دوستان وبلاگشونو دارن رمز می زارن درسته که لطف کردن رمز دادن اما از این وضغیت دلم گرفته ...
11 بهمن 1392
1